۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

آخر شب یک شنبه هست. مثل خیلی وقتهای دیگه داریم با بچه ها توی انگلیس حرف می زنیم. دایی هم از ایتالیا ان لاینه. امروز مقاله دومم هم قبول شد. عصری پیاده رفتیم تا خونه "ح" و برگشتیم. دیشب هم رفته بودیم شام خونه "ج" اما دلم بیشتر از قبل گرفت. اما الان خوبم. احتمالا این هفته می ره مصاحبه.