۱۳۹۵ آذر ۹, سه‌شنبه

زولوفت

نفس ميكشم يك ، دو ، سه، چهار
همه آرامشهاي خيالي به درونم بياييد
يك، دو، سه، چهار، پنج، شش
همه دردهاي جان فرسا از من خارج شويد
من طاقت ميآورم

۱۳۹۵ آذر ۵, جمعه

دوباره جايي به اسم خانه

يرگشتيم
من به آوارگي و او به معشوقه اش
برگشتيم
اين راه تا كي ادامه دارد

پاك كردم هر اثر را

خودم را شكنجه ميكنم.
خودم را ذره ذره آب ميكنم
تا كي 
نميدانم
تا كجا 
نميدانم
اما جايي بايد باشد كه هر چه ميخواهم بگويم
زهدانم درد ميكند
آيا كودكم اين همه درد را طاقت خواهد آورد؟
كودك بيچاره ام
كودكان بيچاره ام

۱۳۹۵ آبان ۲۸, جمعه

سنگ سبز آبي

در چشمانم به راحتي دروغ ميگويد
و من قهقه ميزنم
هم وجدان او بي حس شده
هم دل مرده من

تهران

بار ديگر تهران
تهران خسته آلوده مرا در آغوش بالهاي غبار آلودش ميكشد، اما من ميترسم آزادانه در خيابانهايي كه انقدر تشنه شان هستم راه بروم. براي كودك زهدانم كه وظيفه محافظت بر گرده ام گذاشته. 
تهران
تهران خسته فرسوده آلوده
نميدانم كدام خسته تريم
كدام فرسوده تَر
كدام آلوده تَر
اما دلم براي روزهاي آزادانه در دامان تو تنگ شده. من محكومم كه خستگي و فرسودگي ام را در آغوشت پنهان كنم و ....

تهران

بار ديگر تهران
تهران خسته آلوده مرا در آغوش بالهاي غبار آلودش ميكشد، اما من ميترسم آزادانه در خيابانهايي كه انقدر تشنه شان هستم راه بروم. براي كودك زهدانم كه وظيفه محافظت بر گرده ام گذاشته. 
تهران
تهران خسته فرسوده آلوده
نميدانم كدام خسته تريم
كدام فرسوده تَر
كدام آلوده تَر
اما دلم براي روزهاي آزادانه در دامان تو تنگ شده. من محكومم كه خستگي و فرسودگي ام را در آغوشت پنهان كنم و ....

مشهد

شب، پاييز، زير نور ماه، حرم
اندكي گريستم
نميدانم تو چه ميخواهي
اما من خواستم كه توان بخشش و اعتماد پيدا كنم
تو نميداني در پشت اين ظاهر به ظاهر آرام چه ميگذرد

۱۳۹۵ آبان ۱۱, سه‌شنبه

تهران

فردا شب داريم ميريم تهران. تهران، تهران خسته دودالوده غم الود. هنوز هيچ كدوم نميدونيمكار خوبيه يا نه. اما امروز بليط خريديم. من گريه دارم. ميترسم كه اخرين بار باشه كه همه با هم ميريم