۱۳۹۱ اسفند ۳, پنجشنبه

سه ماهګی

دنبال یک تیکه کاغذ مخفی میګشتم که حال و روز این مدت رو شرح بدم که یاد اینجا افتادم. روی کامبیوتر سر کار زبان بشتو نسب کردم چون مانند همیشه فارسی نداره. روزها یا ګرسنمه یا بالا میارمږ راستشو بخوای ګاهی عین خر بشیمون میشم که این چه کاری بود که کردم. خسته و بیحالم و همش خوابم میادږ  حوصله کار کردن ندارم.  تشنه ام اما اب نمیتونم بخورم.  دوشنبه میرم سونوګرافی و دوباره میبینمش. شاید اون موقع فکر کنم که ارزششو داره