فردا راه می افتم. خیلی هیجان دارم اما یک کم هم نگرانم. باورم نمیشه که دارم به این سفر میرم. فکر میکنم خیلی بهمون خوش بگذره. پروازم ساعت 6 هست. شنبه ساعت 1:45 به وقت رم می رسم. قراره بعد از اینکه رفتم هتل, برم پیش بچه ها و با هم بریم بیرون
۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه
۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه
۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه
جنون چیدن
این سرکشی شاید بهانه ای بود برای پر کردن فاصله نبودنش. هر چه بیقرار تر میشوم, سرکشی ام مهار نگشتنی تر می گردد.
شاید هم جنون بود, جنون چیدن ...
شاید هم جنون بود, جنون چیدن ...
۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه
۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه
۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه
۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه
۱۳۸۹ شهریور ۲۵, پنجشنبه
صبح به زحمت از خواب پا میشم و حوصله شروع یک روز دیگه رو ندارم. خیلی خسته هستم و سعی میکنم یادم بره که استرس دارم. اما باد بهاری که به صورتم می خوره, همه اینها رو فراموش می کنم و آماده ام برای یک روز زیبای دیگه.
.....
همه هتلها رو رزرو کردم و بلیطهای داخلی رو هم خریدم. خیلی برای سفرمون هیجان دارم. زندگی عجیبه. انگار تا اینجاشو میدونستم
.....
همه هتلها رو رزرو کردم و بلیطهای داخلی رو هم خریدم. خیلی برای سفرمون هیجان دارم. زندگی عجیبه. انگار تا اینجاشو میدونستم
۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)