۱۳۹۰ مرداد ۱۶, یکشنبه

دوست داشتم می تونستم تردی و تازگیش رو وصف کنم. طعمش با همه طعمهای دیگه فرق داره. عطر خاص خودشو داره و داغه داغه.
...........
دوست داشتم سراغمو می گرفت. فعلا که هی توی ذوقش می خوره. احتمالا تا مدتها خبری نخواهد بود.
..........
از این همه نبودنش خسته ام. صبح, روی بالکن با آرامش به صدای آواز و سکوت پارک گوش می دادم و لذت می بردم, اما, اما, از تنها زندگی کردن خسته ام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر