۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

2 شب گذشته. دوست داره فراموش کرده باشم. امروز که طلبکار بود.
خیلی وقت بود منتظر تولدم بودم. به شکل بچه گانه ای شب من بود برام. خرابش کرد همین. همین و حالا می ترسم که دیر یادم بره...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر