۱۳۸۹ آبان ۲۰, پنجشنبه

پری شب, کلید که توی در انداختم با خودم زمزمه کردم که دیگه تنها نیستم. حس عجیبیه. الان دلم برای اون روزهای تنهاییم تنگ شده.
با هم سالها زندگی کردیم. منو پرورش دادن اما یک دنیا با هم فاصله داریم. بعضی وقتها میترسم تحمل نفر بعدی زندگی رو نداشته باشم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر