۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

"ج"

یکی از بچه ها که هفته دیگه سخنرانی نهایی شو داره, یک سری کاغذهایی که اطلاعاتشو توشون نوشته گم کرده. امروز اومده بود با کلی غصه که نمی دونه اونها رو چی کار کرده. بجاش من دچار استرس شدم که نکنه اونها توی وسایل من باشن و خودم خبر ندارم!! این احساس عذاب وجدان ذاتی و ناخودآگاه نمی دونم از کجا ناشی می شه . حالا خوبه که توی یه لب کار نمی کنیم !!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر