۱۳۹۵ مهر ۱۰, شنبه

دو هفته پس از واقعه

امروز فكر كردم به جز چند دست لباس چيز ديگه اي تو اين خونه داره؟ 
ميز ارايش رو كه من اشغال كردم، اتاق مطالعه هم معمولا قلمرو منه. اون خيلي خبر نداره چي كجا هست. البته گاراژ با همه وسيله ها قلمرو خودشه
اين يك كم خيالمو راحت ميكنه.
از خودم بارها و بارها ميپرسم أيا دوستش دارم؟ رفته ماموريت و دلم براش تنگ شده. دلم براي اينكه دوستم داشته باشه تنگه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر