۱۳۹۵ مهر ۱۲, دوشنبه

IKEA

اخر هفته اي ديگر و باران. رفتيم ايكيا. كتابخوانه خريديم، براي دختره تخت نگاه كرديم. و وقت گذرانديم. 

ديروز كه از سايت برگشت فوري گونه آش رو جلو اورد. دوباره از گوشه لب به گونه پس زده شدم. باز هم شك كردم. امروز موبايل از دستش نمي افتاد. حتي وقتي اشغالها رو مي برد......
چي بگم. شب من دخترك رو بردم حمام، داستان خوندم و خواباندم و اون با موبايلش تنها موند. با من حرف روز مره ميزنه اما. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر